Me ! | Archives | ||||||||
My friend
| My PoSts |
|
|
من ی شاعرم که ی وقتایی دلم میخواد عین بقیه بی قافیه و خارج از بند شعر حرف بزنم اینجا واسه حرفای بی قافیمه اینجا عکس نقاشیایی که کشیدم و طراحی هایی که کردم یا عکس 2 تا خواهر کوچولوهام یا خاطره یا هر چیز دیگه که دلم بخواد میذارم معمولا ازین وب به عنوان سر رسید روزانه استفاده میکنم آدرس وبای دیگم ؛ فــآز سنگین × خـدآیـی خـدآ غریبــه برچسبها:
تو تا عکس خوشگل از زیبا خانوم
برچسبها: امرو روز دوم مهر بود و من و ملیکا باهم قهر شدیم . . . امروز کلی تو حیاط گریه کردم سر همین قضیه اصلا حالم خوب نبود قضیه این بود که من زنگ اول از سر صف اومدم تو کلاس دیدم یکی دیگه جام نشسته بغل ملیکا بعد ناراحت شدم هیچی نگفتم رفتم ته کلاس نشستم اونم انگار اصلا واسش مهم نبود! بعدش که خیلی ناراحت شدم بهش نامه دادم زنگ خورد صبر کن کارت دارم بعد جواب داد برو نه من نه تو وقت این بچه بازیارو ندارم تو دیگه واسه من مردی . . . آخه دوست انقدر نامرد؟انقدر بی معرفت؟ دلم وااسه مریم تنگ شده . . . رفیق نبود لامصب کوه بود پشتم . . . قدرشو ندونستم این بالاها داره میاد سرم :((((((( خداایاااااااااااااااااا برچسبها: ی چند روزه سردرگمم . . . بین افکار و عقاید و علایق و دوستام وکار و زندگیم و . . . خلاصه همه چی درهم شده وب قالب سازیم رو بستم معلوم نیس کِی بازش کنم. . . هی روز شماری مدرسه رو میکنم . . . درس و مدرسه رفیق منن وقتی که وقتی درگیرشونم زیاد به اتفاقات دورو برم فک نمیکنم و این باعث حال خوب میشه . . . اینکه هر روز با رفیقامم حس خوبیه رفیقای من دخترای خوبین . . . دخترای پاک و معصوم . . . عین خودم رپی گاهی وقتا لوس اما برعکس من اصن مغرور نیسن مخصوصا ملیکا که جون میده باهاش قهر کنی بیاد منت کشی . . . آخ که چقدر دلم براش تنگ شده برای وقتایی که کلاه کپیش رو سرش میکرد و آهنگای تتلو رو میخوند . . . آخه اون عشق تتلِ . . . منم قبلا خیلی تتلو رو دوس داشتم اما الان متمرکزم رو صادق و بهرام دلم برا لوس بازیای بهار تنگ شده که هر روز قهرای چند دقیقه ای داشتیم ! دلم برا آب بازیای تو حیاط مدرسه تنگ شده که همیشه عین موش آب کشیده برمیگشتیم خونه ! دلم برا دیوونه بازیای تو اردو ها تنگ شده برا عکسای اتفاقی برا فیلم گرفتنا برای اون ویدیو آخرین روز مدرسه . . . 23 روز مونده به سه شنبه اول مهر . . . برم مدرسه دیگه خیلی کمتر میام نت چون امسال درسام سنگینِ و منم که بچه درس خون :D خلاصه این روزا دل تنگ خیلی چیزام مخصوصاً م . . .ا. . . د . . .ر . . .م . . .:( برچسبها: ی رفیقی داشتم . . . یعنی هنوز دارما . . . یعنی اون تو رفاقت موند و این منم که نیسم
خیلی دختر خوبی بود از دوم راهنمایی میشناختمش . . .
فک میکردم بهترین رفیقِ تو کلِ دنیاس . . .
خیلی با معرفت بود . . .
نمیدونم چی شد ی روز تو مدرسه اومدن بهم گفتن مریمُ تو بغل مهسا(دشمن به خون تشنم) دیدن
باورم نشد تا خود اون فلانی اومد بهم با تمسخر گفت اونی که ازش دم میزدی تو بغلم بود حیف که
ندیدی چطوری گفت میخواد باهام دوست باشه
من سرد شده بودم ازش اما به روم نمیاوردم . . . من بد شدم اما میریختم تو خودم
اومد ازم کلی معزت خواهی کرد و 100 تا دلیل آورد که من یکیشم قبول نداشم
خلاصه تهش گفتم که بخشیدم . . . اما مگه میشد بخشید؟
خلاصه بعد ی مدت انقدر بد شدم که گفتم من دیگه نمیخوام تو این رفاقت بمونم
بعد اون ماجرا بهم گفتن که بخاطر این که من باهاش قهر کردم سیگاری شده . . . اصلا ی حالِ بدی بودم . . .
چند وقت پیش بهم زنگ زد . . . حرفاشُ زد . . . گفت برگرد . . . گفتم برو با همون سیگارت رفاقت کن . . . از من طرد شد . . .
جز من کسی رو نداشت . . . تو خانواده ای بود که باعث عذابش بودن همیشه
همه امیدش به بودن من بود . . .
اما حالا که . . .
اون تازه تنها شده اما من همیشه تنها بودم
اون سری فهمید که نمیتونه دووم بیاره رفت خودشُ با سیگار آروم کرد
اما من این همه سالِ دارم عذاب میکشم . . .
دردُ من با دود آروم نمیشه . . . با ی کفن . . . ی سنگ قبر . . . ی شاخه گل رز
هم من آروم میگیرم هم جسمم هم روحم . . . برچسبها: الان زنگ زدم به ملیکا اونم گفت دبیرستان من ثبت نام کرده خوشحال شدم قدر ی دنیا :)))))))))) این ملیکا ی وقتایی بی معرفتی کرده اما ته تهش ی دنیا ای دیگه داریم باهم که تو هیچ رفاقتی نیس خلاصه باید ی وب برای مدرسمم بزنم و ی اسم بامزه هم براش بذارم خاطرات مدرسمُ اون تو بنویسم
پاییز داره میاد . . . برچسبها: ی ساعت پیش رفتم لباس مدرسمو گرفتم . . . ازین دبیرستان خیلی بدم میاد اما مجبورم امسالُ تحمل کنم بدون رفیقام تحمل کنم . . . من اگه با دوستام باشم جهنمم برم برام خیالی نیس اما وقتی تنها باشی و ی جای غریب خیلی بهت سخت میگذره . . . هرچند بهار هست (از اول راهنمایی باهم رفیقیم) من با بهار صمیمیم اما خب مریم و ملیکا ی چیز دیگه بودن برام . . . برا آدمی عین من رفیق زیاده چون ی تیپی هستم سریع همه مجذوبم میشن اما من دیگه آدم سابق نیسم و با هیچکس نمیخوام دوست باشم من تو دلِ نداشتم همین 3 تا رفیقمُ نگه میدارم و دوست واقعیمم فقط خداس. . . برچسبها: هعی . . . درسته حالم خوب نیس اما اینارو گذاشتم تا بلکه حال شما خوب باشه برای دیدن بقیه کلیک برچسبها: حالم هیچ خوب نیس بهترین رفیقم مریم نامرد افتاده تو ی دبیرستان دیگه ( به زور اونجا ثبت نام کرده) حالا کدوم دبیرستان؟؟؟؟؟؟؟ دقیقا همونی که دشمن خونی من توش ثبت نام کرده که ی بار وقتی منو مریم دعوامون شد مریم رفته بوده با اونو . . . بعدش اومد ازم کلی معذرت خواهی کرد اما من هیچ وقت یادم نمیره . . . دیگه تموم شد رفاقت تعطیل برچسبها: این عکس زیباس که پس فردا میره تو 3 سال اینجا که عکس گرفتم انزلی(بندر کیاشهر)رفتیم ی جایی تمشک و گاو و اسب بود به زیبا گفتم ادای اون گاورُ دربیار این شکی شد :D برای دیدن بقیه عکسا کلیک برچسبها: وقتی رفتیم دریا شنبه شب بود البته ی بارم چهارشنبه رفتیم ساحل آرام تو چالوس...من از بچگی شمال زیاد رفتم دریا هم کم ندیدم اما این سری همه چی ی جوری بود . . . ی جورِ بد . . . من بودم و مهناز که 23 سالشه و اون یکی مهناز که 30 سالشه عروس {به عبارتی} خالم ما دستای همُ گرفتیم و رفتیم تو آب و نزدیک ساحل نبودیم که زانو زدیم تو آب . . . دلم گرفته بود بغض کرده بودم نمیخواستم جلو اونا گریه کنم . . . حرکت ماسه هارو قشنگ تو لباسام حس میکردم دستاشونُ ول کردم و ازشون جدا شدم خیلی جلوتر رفتم آب رسید تا گردنم باید برمیگشتم چون همه داد میزدن برگرد . . . موج که میومد سعی میکرد منُ به عقب برگردونه اما من محکم وایساده بودم تا نذارم منُ تکون بده اما نشد . . . هرکاری کردم بازم نشد اون وقت به خیلی چیزا پی بردم پیش خودم گفتم این دریا مثل مشکلات ماست و موج ها درد و غم هامون هستن که مارو تکون میدن اگه بخوایم بیشتر درگیرشون بشم اگه عظیم باشن اگه جلوتر پیش بریم توی موج یعنی غم هامون غرق میشیم من خیلی وقته که غرق شدم . . . من خواسم مقابله کنم اما نشد خواستم شاد باشم با خنده حرف بزنم هی تو نگام اخم نکنم رفیقامو طرد نکنم با دورو بریام بد رفتار نکنم اما نشد. . . هیچ وقت تو زندگیم تو این سالا اونطوری دلم نگرفت که اون شب تو دریا گرفت . . . ی حال خیلی بدی داشتم هی آروم آروم گریه میکردم ام باز آروم که نمیشدم هیچ بدترم میشد حالم. انگشترمُ آب برد . . . قشنگ وقتی از انگشتم در اومد حس کردم . . . انگشترم قیمتی و با ارزش بود اما اصن اهمیت ندادم . . . پیش خودم گفتم چند در صد از این آدمایی که تو دریا غرق میشن به خواست خودشون بوده . . . فکر احمقانه ای بود . . . بخاطر همین گفتم شاید من اولین نفر باشم که یدفعه دست بابامو حس کردم که منو برگردوند گفت چرا اینجوری میکنی دختر مگه نگفتم برگرد مگه نگفتم دور نشو و ازین حرفا اون شب تو دریا خیلی با خدا حرف زدم . . . خیلی باهاش دردو دل کردم خیلی ازش کمک خواستم . . . من دختر ازون دسته دخترای غم مرده نیسم که هی هوس خودکشی کنم و این حرفا نه اصلا اینطوری نیسم هیچ وقت فکر خودکشی نزد به سرم اگرم اون شب گفتم اولین نفر بخاطر این بود که ی وقتایی برا آدم مهم نیس برگشتنش به زندگی ی وقتایی خیلی چیزارو بیهوده حس میکنه و اگه بدونه که داره غرق میشه واسش مهم نیس یعنی تلاش نمیکنه که برگرده تلاش نمیکنه که زنده بمونه من ی بار خدا امتحانم کرد دید که من کم جونمُ دوست ندارم . . . این مال اون موقع بود چون من الان حس میکنم که واقعا دوست ندارم . . . اما با این حال میدونم که موقعیتی دارم که پیروز این جنگ میشم . . . جنگی که ی طرفش منم ی طرفش تمام دنیا که دست به دست هم میدن تا منُ نا امید کنن . . . اما حالا حالا زوده که من نا امید شم . . . پس باز میجنگم . . . برچسبها: پس فردا قراره بریم شمــــــــال عروسی به عبارتی دختر خالم ی هفته شمالیم بعدشم از اون طرف میریم مشهد البته بین راه بابا گفته همه شهرارُ میریم میگردیم! :) دیروز با بابا دعوام شد خیلی عصبی بود سرم داد زد(بدترین شیوه تربیتیش همین داد زدنشه)انقدر از دستش ناراحت بودم رفتم سریع تو اتاقم درُ کوبیدم بهم بعدشم خوابیدم رو تخت پتو رو کشیدم تا روی سرم 2 دقیقه بعدش بابا اومد منت کشی و اینکه از دلم در بیاره .اما من اصلا باهاش حرف نزدم :( ولی شب باهم دوست شدیم :) ی وقتایی ی جایی نباید آدم چیزی بگه اما دست خودش نیس میگه ی وقتایی هم باید حرف بزنه اما نمیتونه چیزی که تو دلش هستُ بگه و فقط سکوت میکنه این خیلی بده :(
برچسبها: دو روز پیش ( 10 مرداد ) تولدم بود ! حالا بماند که چند ساله میشم اما از خدا میخوام تو تک تک لحظات زندگی کنارم باشه و بهم کمک کنه و تکیه گاهم باشه . از امروز شروع کردم رانندگی یاد گرفتن ! صبحا ساعت 7 با بابام میریم بیرون اون میشینه پشت فرمونُ و همه چیز رو برام توضیح میده. امروز صبح برا اولین بار نشستم پشت فرمون اول فک کردم آسون اما بعد دنده جابه جا کردم سریع کلاجُ ول کردم ماشین نیم متر پرید جلو داشتم از ترس سکته میکردم هول شدم خواستم خاموش کنم سوئیچُ برعکس پیچوندم کم بود بشکنه . . . اصن ی وضعی :| اما برای روز اول خوب بود . . . حداقل ماشین سالمه ! البته هنوز :D من عاشق رانندگیم اونم با سرعت 200 تو پیست مسابقه ! میدونم ی روزی مسابقه میدم چون اینم جزو کارایی که دلم میخواد تو آینده انجام بدم.بابام گفته تا دو ماه دیگه یاد میگیرم و راه میفتم میتونم راحت رانندگی کنم :) البته اگه تا اون موقع ماشینی برای روندن بذارم :D امروز ترسم ریختُ دیگه نمیترسم اما با کلاجُ دنده مشکل دارم عجیــــــبـ! امیدوارم زودتر یاد بگیرم برچسبها: خبـــــــــــــــــــر خـــــــــــــــوبــــــــــــــــــــ:))))))) جواب آزمایش اشتباه شده بود !!!!!!! یعنی ی بنده خدای دیگه سرطان سینه داره :( اما من سالممممممممم یعنی دارم میمیرم !!!! البته از خوشحالـــــــــــی:)))))) خدا جونم عاشقــــــــــــــــــــــــــــتمممممممممم یعنی امشب ی جشنی برپاس تو خونه ی ما شماهم دعوتید ! به آدرسِ : تهران پلاک 1 :D برچسبها:
ی درسی خیلی مهمی تو زندگیم یاد گرفتم و اون این بود که هیچ وقت کسی رو نبخشم چون بخشیده نمیشم چون این آدما ارزش و لیاقت بخشیده شدن رو ندارن واقعا ندارن . . . بزرگواری خیلی خوبه اما من اینُ یاد گرفتم قیمت غرور بالا تر از این حرفاس که واسه آدمایی خوردش کنی که اصلا نمیدونن روح بزرگ و بخشش و بزرگواری یعنی چی هعی . . . آدمای دنیا لیاقت خیلی چیزارو ندارن اینم روش اینم اضافه شد به درس های زندگیم :( برچسبها: امشب شب دوم احیاس . . . از خدا میخوام گناهای هممون رو ببخشه و بهترین سرنوشت برامون رقم زده بشه میدونم دور از باورِ اما بازم از خدا میخوام هیچ بچه ای تو حسرت بزرگ نشه چون همین خلاف کارای امروز همون بچه های دیروزن که پشت شیشه های مغازه حسرت چیزای کوچیک رو میکشیدن و اون حسرت باعث شده برای بدست آوردن چیزای بزرگ قتل کنن و خیلی چیزای دیگه . . . خلاصه از خدا میخوام همیشه هوامون رو داشته باشه و ماهم باید فقط از اون بخوایم اون تنها کسیِ که میتونه به ما کمک کنه کافیه به این نتیجه برسیم و این حرفُ از صمیم قلب باور داشته باشیم اون وقته که خدا بهمون نشون میده چقدر دوستمون داره دو شب مهلت داریم از خدا طلب بخشش کنیم . . . توبه کنیم . . . و نشکنیم توبه هامون رو . . . به خدا و خودم و دنیا ادارمون رو ثابت کنیم همین که گناه نکنیم خودش قوی ترین اراده دنیاس هواسمون باشه شاید احیا بعدی نباشیم و نتونیم از خدا بخوایم ازمون بگذره و حلالمون کنه پس همین دو شب فرصت رو غنیمت بشماریم خدایا آینده من رو اون رو اون طور که به صلاح و خیر منه رقم بزن خدا جونم دل من حرم توِ و نذار جز خودت کسی وارد حرمت شه چون اگه بی دلم بخاطر اینکه قلبم حُرمت داره خدایا خیلی عاشقتم :) هوامو داشته باش توکه با من باشی اگه همه دنیا هم بخوان باهام بجنگن چون تو با منی من پیروزم خدایا هیچ وقت مارو به حال خودمون رها نکن آمین . برچسبها: دو شبه که نمیتونم بخوابم یعنی از وقتی میرم تو تخت بیدارم تا وقتی آفتاب بزنه و من خوابم ببره . . . نمیدونم چم شده حس میکنم از ترس خوابم نمیبره . . . من نه توهمیم نه خیالاتی نه خرافاتی نه ترسو . . . ی رمان ترسناک داشتم مینوشتم ولش کردم چون بعدش اتفاقات بدی واسم افتاد چند روز پیش ی صدا اومد برگشتم دیدم قاب عکس اتاقم روی دیوار شکسته و یهو افتاد پایین نه جاش بد بود نه دلیلی برای شکستن وجود داشت گفتم بیخیال حتما از قبل مشکل داشته اما دو شبه وقتی تو تختم یکی تو خونه راه میره صدای راه رفتنش عین راه رفتن بابامه پریشب جرعت نکردم بلند شم اما برا سحری که رفتم تو آشپز خونه به بابام که گفتم تو داشتی راه میرفتی گفت نه حتما خیالاتی شدی کسی راه نمیرفت اما بعدش که رفتم بخوابم صدای باز شدن شیر آب و ی چیزی مثل شستن دستُ صورت اومد خیلی ادامه داشت و من مطمئن بودم اون بابام نیس وقتیم که صبح بهش گفتم گفت نه و الانم نگرانمه من چم شده دیشبم نتونستم بخوابم تا وقتی که هوا روشن شد . . . حسم حسِ ترسِ یکم اما من آدم ترسو ای نیستم نمیدونم چم شده ساعت 3 بلند میشم برقُ روشن میکنم که شاید بتونم چشمامو روهم بذارم اما نمیشه که نمیشه . . . اولین بار که روشن کردم انقدر چشمک زد که از ترس خاموش کردم رفتم زیر پتو خیس عرق شدم الانم دارم از خستگی میمیرم چون 2 روزه نخوابیدم حالا امشب چه داستانی دارم من خدا به خیر بگذرونه
برچسبها: امرو حالم خوبه حس میکنم همه چی اومده سر جاش من وقتی خیلی بچه بودم خیلی واسم محال بود که بتونم شعر بگم اما شدم شاعر رپ ! هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم ی نقاش حرفه ای شم اما حالا کم کم دارم راه میفتم و نقاشی هام خیلی خوب شده وقتی بچه تر بودم مثلا کلاس سوم برام محال بود وب داشته باشم و اینا اما حالا قالبشم طراحی میکنم هیچ وقت فکر نمیکردم به اون چیزایی که میخوام برسم اما رسیدم! و به این باور رسیدم وقتی واسه چیزی تلاش کنم یقیناً بهش میرسم آینده هم همینطور میشم ی دکتر خوب ، بیشتر از اون ی خیر ،بالاسریم خودش هوامو داره ی دختری بودم تا چند سال پیش از حجاب فراری اما حالا شدم عاشق حجاب عاشق میگم عاشق میخونیدا!!یعنی من چادرم نباشه پامو از در بیرون نمیذارم :) مهم تر همه حجاب فقط انسانیت و به حراج نذاشتن زیباییِ آدمه اینا همش کار خداس خــــدایـــــــا شـــــکــــرتــــــ برچسبها:
خب pj گفتم جبران میکنم !!!! اینم جبران :) کلیک
برچسبها:
امروز حالم خوبـه . . . یعنی بهترم . . . امیدوارم همینطوری پیش بره . . . از خنده های الکی بدم میاد . . . خنده از ته دلُ دوست دارم حتی اگه وسط گریه باشه خودم تجربش کردم خیلی خوبه که آدم تو اوج ناراحتی با ی جمله با ی نگاه با ی رفیق ازین رو به اون رو شه و خوشحال شه و ناراحتیش یادش بره . . . ی دوستی دارم اسمش مریمِ خیلی دوسش دارم خیلی دختر خوبیِ از دوم راهنمایی باهم دوستیم اما همو به اندازه 50 سال میشناسیم همیشه این جمله رو براش میگم (:گریه هات آزارم میدن خنده هات زندگی به آدم میدن تو اگه بخوای بازم میگم من زندگیمُ واست میدم :) برچسبها: امروز حالم از همیشه بدتره از همیشه بدتر . . . خستم . . . خسته . . . دیگه حتی با شعر نوشتن هم آروم نمیشم هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم واسه بیان حالم فقط میتونم بگم درد دارم . . . درد درد جسمی نـهـ . . . درد روحـی فقط دلم میخواد بمیرم . . . برچسبها:
دلِ نداشتم بدجوری گرفته برچسبها: من میخوام رشته مامایی بخونم و امیدوارم بشم یکی از بهترین دکترای مامایی ایران چون واقعا عاشق این کارم دوست دارم اولین پولی که از این شغلم بدست آوردم رو بدم خیریه کودکان بی سرپرست و دلم میخواد مدرسه بسازم واسه بچه های معلول دلم میخواد کمیته حمایت از کودکان کار بسازم دلم میخواد تا اونجایی که میتونم به دیگران کمک کنم و این کارهارو همرو به موقش انجام میدم چون ثروت وقتی خوبه که آدم ببخشه به نیاز مندا اما این بین دلم میخواد وقتی رو پای خودم مستقل شدم و پولم انقدر شد که بتونم ماشین و خونه خودم برای خودم بخرم نه بابام برای من، دلم میخواد یکی ازین 3 تا ماشینُ بخرم
من خیلی خونمونُ دوست دارم چون آدم واقعا توش احساس آرامش میکنه و اینکه کنار عزیزانش (خانواده) هست خیلی لذت بخشِ تا وقتی که آدم ی زندگی زیبا بسازه دکوراسیون خونه ما خیلی قشنگه اما چیزی که زیباش میکنه نوع چیدمان نیس اون عشقِ بین اعضای خانوادس که حتی حال و هوای خونه هم زیبا میکنه دلم میخواد خونه ای که میخرم ی مدل ازینا باشه عکس هارو سیو کنید تا در سایز اصلی ببینید خیلی قشنگن
دوست دارم ی همچین خونه ای تو جنگل داشته باشم ! دلم میخواد ی همچین استخری داشته باشه !
برچسبها:
من تو زندگیم رمان های زیادی خوندم کلاً عاشق رمان خوندنم البته از هر رمانی هم خوشم نمیاد مثلا از رمان های عاشقانه یا رمان هایی که طرز نوشته خیلی ادبی هست خوشم نمیاد چون حوصله آدمو سر میبره بین رمان هایی که خوندم اینارو خیلی دوست دارم "بازی شطنرج با ماشین قیامت-ایرانی" "رعیت های مرده-روسی" "دل سگ-روسی" "آس و پاس های پاریس و لندن-انگلیسی،فرانسوی" و از همه اینا بهتر "فارست گامپ-آمریکایی" جدی اینو میگم واقعا رمان " فارست گامپ دنیای یک ساده دل "حرف نداشت فوق العاده بود نویسنده این رمان "وینستون گروم" هیچی کم نذاشت! به حدی که در سال 1994 از روی این رمان فیلم ساختن و برنده 6 اسکار شد! داستان رمان ازین قراره که فارست ی عقب مانده ذهنی مادرزاد هست که تو زندگیش اتفاقات غیر قابل باور و مهیج رخ میده که عمراً تو زندگی ی آدم معمولی پیش بیاد بهترین بازیکن فوتبال میشه ،مدال شجاعت تو جنگ ویتنام میگیره،عاشق میشه، فضا نورد میشه،بهترین بازیکن تنیس میشه ،رئیس جمهور چین رو نجات میده، 4 سال تو جزیره آدم خورا گیر میفته ،نامزد انتخاباتی مجلس سنا میشه و . . . نکته جالبش اینجاست که نقش فارست رو "تام هنکس" بازی میکنه تو فیلم!!! البته اون زمان خیلی جوان بود :D فیلم هم کمدی و هم درام و عاشقانس و فاقد صحنه نیست
بهتون پیشنهاد میکنم حتما رمانشو بخونید و فیلمشو دانلود کنید چون هم فیلمش تو 250 فیلم برتر جهان رتبه 14 رو داره! و هم رمانش یکی از بهترین رمان های آمریکاییِ
( اینم گذاشتم مشکلی پیش نیاد ) توجه:
راهنمای دانلود:
برچسبها: |