
Me ! | Archives | ||||||||
My friend
| My PoSts |
|
| ی چند روزه سردرگمم . . . بین افکار و عقاید و علایق و دوستام وکار و زندگیم و . . . خلاصه همه چی درهم شده وب قالب سازیم رو بستم معلوم نیس کِی بازش کنم. . . هی روز شماری مدرسه رو میکنم . . . درس و مدرسه رفیق منن وقتی که وقتی درگیرشونم زیاد به اتفاقات دورو برم فک نمیکنم و این باعث حال خوب میشه . . . اینکه هر روز با رفیقامم حس خوبیه رفیقای من دخترای خوبین . . . دخترای پاک و معصوم . . . عین خودم رپی گاهی وقتا لوس اما برعکس من اصن مغرور نیسن مخصوصا ملیکا که جون میده باهاش قهر کنی بیاد منت کشی . . . آخ که چقدر دلم براش تنگ شده برای وقتایی که کلاه کپیش رو سرش میکرد و آهنگای تتلو رو میخوند . . . آخه اون عشق تتلِ . . . منم قبلا خیلی تتلو رو دوس داشتم اما الان متمرکزم رو صادق و بهرام دلم برا لوس بازیای بهار تنگ شده که هر روز قهرای چند دقیقه ای داشتیم ! دلم برا آب بازیای تو حیاط مدرسه تنگ شده که همیشه عین موش آب کشیده برمیگشتیم خونه ! دلم برا دیوونه بازیای تو اردو ها تنگ شده برا عکسای اتفاقی برا فیلم گرفتنا برای اون ویدیو آخرین روز مدرسه . . . 23 روز مونده به سه شنبه اول مهر . . . برم مدرسه دیگه خیلی کمتر میام نت چون امسال درسام سنگینِ و منم که بچه درس خون :D خلاصه این روزا دل تنگ خیلی چیزام مخصوصاً م . . .ا. . . د . . .ر . . .م . . .:( برچسبها: ی رفیقی داشتم . . . یعنی هنوز دارما . . . یعنی اون تو رفاقت موند و این منم که نیسم
خیلی دختر خوبی بود از دوم راهنمایی میشناختمش . . .
فک میکردم بهترین رفیقِ تو کلِ دنیاس . . .
خیلی با معرفت بود . . .
نمیدونم چی شد ی روز تو مدرسه اومدن بهم گفتن مریمُ تو بغل مهسا(دشمن به خون تشنم) دیدن
باورم نشد تا خود اون فلانی اومد بهم با تمسخر گفت اونی که ازش دم میزدی تو بغلم بود حیف که
ندیدی چطوری گفت میخواد باهام دوست باشه
من سرد شده بودم ازش اما به روم نمیاوردم . . . من بد شدم اما میریختم تو خودم
اومد ازم کلی معزت خواهی کرد و 100 تا دلیل آورد که من یکیشم قبول نداشم
خلاصه تهش گفتم که بخشیدم . . . اما مگه میشد بخشید؟
خلاصه بعد ی مدت انقدر بد شدم که گفتم من دیگه نمیخوام تو این رفاقت بمونم
بعد اون ماجرا بهم گفتن که بخاطر این که من باهاش قهر کردم سیگاری شده . . . اصلا ی حالِ بدی بودم . . .
چند وقت پیش بهم زنگ زد . . . حرفاشُ زد . . . گفت برگرد . . . گفتم برو با همون سیگارت رفاقت کن . . . از من طرد شد . . .
جز من کسی رو نداشت . . . تو خانواده ای بود که باعث عذابش بودن همیشه
همه امیدش به بودن من بود . . .
اما حالا که . . .
اون تازه تنها شده اما من همیشه تنها بودم
اون سری فهمید که نمیتونه دووم بیاره رفت خودشُ با سیگار آروم کرد
اما من این همه سالِ دارم عذاب میکشم . . .
دردُ من با دود آروم نمیشه . . . با ی کفن . . . ی سنگ قبر . . . ی شاخه گل رز
هم من آروم میگیرم هم جسمم هم روحم . . . برچسبها: |